برچسب ها : نمایش تمام صفحات وبلاگ , روزه؟ ,
میدانی و میدانم
دوستت دارم و میدانی
دوستم داری و میدانم
خاطرت را میخواهم و میدانی
خاطرم را میخواهی و میدانم
عاشقم
عاشق چیدن و بوئیدن
عاشق گل لبخند بر لب روئیدن
در انتظاری
انتظار کلامی از من
تا غرقم کنی
غرق در قطره های اشک شوق خویش
در انتظارم
انتظار زلزله ای از تو
زلزله ای تا دفن کنم تنت را در آوار تن خویش
لالم و میدانی
گسل نیستی و میدانم!
دریغ مکن
مرغ دل من تشنه ی آب و است و محتاج دانه
آنچنان که دام صیاد را نمیبینم
مرغ دل مرا صاحبیست خسیس
از این روست که پی آب و دان میگردم
شانه ام محتاج سریست
سری که آرامم کند و آرام گیرد
من تشنه ام تشنه ی محبت
و چشم به تو دارم
گر دریغ کنی از تو روی بر گیرم
و به دیگری روی آرم
برچسب ها : نمایش تمام صفحات وبلاگ , روزه؟ ,
تو خواهی آمد! در آن نیمه شب که خورشید سرگردان از پشت کوه های مغرب طلوع کند در آن روز که نور ماه بر خورشید چیره گردد
تو به پذیرش قامت خمیده و دل شکسته ی من تن خواهی داد و من ستاره گان از آسمان آبی چیده بر راه آمدنت فرش خواهم نمود.
برچسب ها : نمایش تمام صفحات وبلاگ , روزه؟ ,
اول یه سلام درشت
بعدشم
اینو بخونید تا بگم قضیه چیه
چگونه فراموشت کنم تو را که سالها در خیالم سایه ات را می دیدم
و طپش قلبت را حس می کردم و به جستجوی یافتنت به درگاه پروردگار دعا می کردم که خدایا پس کی او را خواهم یافت؟ تو را که همزمان با تولدت در قلبم همه را فراموش کردم. برایم تمامی اسمها بیگانه شدند و همه خاطرات مردند. دستم را به تو می دهم. قلبم را به تو می دهم. فکرم را نیز به تو می دهم. بازوانم را به تو می بخشم و نگاهم از آن توست و شانه هایم که نپرس. دیگر برای من غریبه اند و تمامی لحظات تو را می خواهند و برای عطر نفسهایت دلتنگی می کنند.
باورتون میشه این یارو همه چی رو فراموش کرد و رفت پی یکی دیگه؟ یادتون باشه تو دنیا نمیشه به هر کسی دل بست! من سعی میکنم با همه ی بنده های خدا رفیق باشم اینجوری اگه یکی رفت میتونم دلم رو به یکی دیگه خوش کنم و اگه همشون رفتند دلم رو به خدا میسپرم همونی که صاحب همه ی دلهاست! و خالق شما و معشوقهام میشه آدم عاشق باشه ولی از خالق عشق دور باشه؟ به این میگن عشق دروغین قوانین عشق خیلی سخته و فقط کسی میتونه از پسش بر بیاد که عاشق واقعی باشه! یادمون باشه عشق منحصر به جنسهای مخالف نیست! باید همه رو تو دایره ی عشق مون قرار بدیم!
اگه مایل بودید همه ی صفحات این وبلاگ رو ببینید اینجا کلیک کنید!
برچسب ها : نمایش تمام صفحات وبلاگ , روزه؟ ,
میگن مادر بزرگ من آدم عجیبی بود دستاش همیشه در حال کمک به بنده های خدا بود و انگشتهاش همش در حال باز کردن گره.
گره از کار اونهایی که انگشتی واسه باز کردن گره های زندگیشون نداشتند...!
خدا بهش عمر طولانی و با پر بار داد تا آخر عمرش سرحال بود و درکش از جوونها بیشتر.
یه روز رفت بی صدا و بدون درد و رنج!
خدا اون رو راحت از دنیا جدا کرد چون دلبستگی به دنیا نداشت
چون نمیتونست درد و رنج بنده های خدا رو ببینه و ساکت بنشینه خدا روحش رو بدون درد و رنج مثل پروانه ای که از بطری خلاص میشه آزاد کرد وبه درگاهش فرا خوند!
خداوندا تو را شاکرم که به من چشم دادی تا ببینم و عبرت بگیرم.
ببینم آن بندگانی را که در طول حیات خویش مخلوقات تو را زجر دادند و زجر کشیدند و در فلاکت از دنیا رخت بر بستند.
و آن بندگانی را که تا لب تشنه ای میدیدند آب میشدند و چون چشمه ای زلال و گوارا سوی او روان میگشتند.
از هیچ دل غمگینی نگذشتند مگر آن که غم از آن برگیرند و شادی به آن بریزند و تو نیز آنها را در حالی به سوی خویش خواندی که لبخند بر لب داشتند و دعای خیر بندگان تو بدرقه ی راهشان بود نه نفرین و شکایت خلق.
خداوندا به من قدرت بده تا در مسیر انسانیت خویش گام بردارم مسیری که مقصدش منزلگه مقربان درگاه توست!
برچسب ها : نمایش تمام صفحات وبلاگ , روزه؟ ,