سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آشیانه

آشیانه ی تاریک من

کور مادرزاد بودم ولی شاد در دنیای تاریک و بی ستاره ی خویش

در دنیایی که زیبایی پر قو بود و زشتی زغال داغ 

تا اینکه تو آمدی چون طلوع خورشید از مشرق

همه تن چشم شدم مبهوت روی خورشید تو 

آرام آرام سوی مغرب میرفتی و آواز ماندن میخواندی 

خورشید روی تو مردمک دیده ی من گشت

و آهسته در پشت پلک کوهای مغرب

با آواز تا ابد با تو هستم خاموش گشت 

شفق در چشمانم نقش بست

دیگر نه مرا تاب ماندن در تاریکیست نه امید دیدار خورشید

افتان و خیزان آشیانه ی تاریک خویش را ترک میکنم 

 تو آشیانه ام را به باد دادی...! 

 



      

سکوت و فریاد...!

  

 

عشق من 

من عشقم را ندیده ام اما

صدایش چون نجوای چشمه ای خنک و گوارا

دائما کویر بکر احساسم را نوازش میکند

 

عشقم را ندیده ام اما

نجوای گوش نوازش سنگ احساسم را لطیف تر از پر قو نموده

من آنقدر لطیف گشته ام تا از برای او نرم ترین بستر گردم

بستری که در آن آرام گیرد و آرام شوم

او به خواب رود من تا صبح به چهره ی ماه گونش خیره گردم و نیرو گیرم

اگر من عشقم را ببینم او را در شاه نشین قلبم خواهم نشاند

و از شیره ی جانم به او خواهم نوشاند

سعید احمدی





برچسب ها : روزه؟  ,
      




کد حباب و قلب
............ طراح قالب...........


کد آهنگ

کد موسیقی

قالب وبلاگ