سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مرده پرستان

اشکهات رو بر دار و برو!

دیگر نیازی به حضورت نیست!

دیگر دست گرمت دست سرد مرا نخواهد فشرد!

دیگر دل من و تو در آسمان حرفهای ناگفته

هم پرواز نخواهند گشت.

  احساسم را نفهمیدی...!

دعوتم را نپذیرفتی!

چشمانم را منتظر گذاشتی تا پای گور!

حال آمده ای اما دیگر چشمی برای دیدن تو ندارم.

تو آمده ای اما حرفهای ناگفته ام را نشنیده ای

و نخواهی شنید!

تو آمده ای با مرهم!

مرهمت را بردار و برو!

این دل مرده ام را دیگر به مرهم تو نیازی نیست.

برو که با حضورت تن سرد مرا در گور میلرزانی!

برو که دیگر چشم دیدنی برایم نمانده!

تا زنده بودم به دیدنم نیامدی

کنون که مرده ام به مزارم آمدی؟!

وجدان خواب

 

وقتی وجدان به خواب بره

  انسانیت هم باهاش به خواب میره.

 

خار چشم 

وقتی گناهی مرتکب میشی

وجدان خار چشمت میشه

اگه با انگشت بی اعتنایی بهش فشار بیاری

کم کم چشمت کور میشه...!

ترس...! 

من میترسم اما نه از مردن چرا که مردن را خوابی شیرین میدانم.

من میترسم اما نه از مردن

من از کابوسی میترسم که این خواب شیرین را به کامم تلخ میکند.

من از مردن نمیترسم از خوردن لقمه ای میترسم

که سهم من نیست!

از گفتن جمله ای که حق من نیست!

من از مردن در منجلاب میترسم

و از پس زدن دستهایی که بهر یاری به سویم دراز شده!

من از مردن نمیترسم از مرگ انسانیت و شرفم میترسم.

من انسان آمدم و نترسیدم

از حیوان رفتن میترسم!

آخر مرام 

گوش کن یکی داره صدا میزنه...!

داره میگه بیا

بیا پیش من و سفره ی دلت رو باز کن!

زیاد دور نشو من هواتو دارم.

گوش کن یکی داره صدا میزنه با مهربونی با لطافت.

ولی ما کم لطفی میکنیم

یا نمیریم یا دیر میریم

اگه تو خیابون یه غریبه مار و صدا بزنه میریم طرفش

ولی اون که از هر خودی واسمون خودی تره

و از خودمون به ما نزدیکتر

روزی سه بار مار و صدا میزنه ولی ما توجه نمیکنیم!

بعدشم ادعا میکنیم آخر مرام و معرفت هستیم!

 

قلب

درخت پرنده ی مرده





برچسب ها : نمایش تمام صفحات وبلاگ  ,
مطلب بعدی : انگشتی واسه باز کردن گره       




کد حباب و قلب
............ طراح قالب...........


کد آهنگ

کد موسیقی

قالب وبلاگ