سفارش تبلیغ
صبا ویژن

این یا آن؟!

این یا آن؟!

گاهی وقتها ما برای مشتی پول چیزهایی را از دست میدهیم

که حتی با چندین برابر آن مبلغ نمیتوانیم آن چیزها را دوباره به دست آوریم

انسانیت را نمیتوان با پول خرید ولی میتوان به خاطر پول انسانیت را زیر پا گذاشت

بعضی وقتها ما اسیر غرور میشویم

اسیر حسادت

اسیر جهالت

و جسم و روح خویش را اسیر درد و رنج میکنیم

چون نمیدانیم که

لذت انسان بودن زیباترین و دلنشین ترین لذتهاست

در یک سو انسانیت

و در سوی دیگر خوی حیوانی

و یک انتخاب نادرست

انتخابی غریب با صورت و شمایلی که خداوند با ما عطا فرموده

و عاقبت گرگی در لباس میش

منافع فانی به بهای انسانیت و یک معامله ی شیطانی

و اکنون در سرازیری سقوط سرعت گرفته ایم

و فکر میکنیم در حال پرواز در آسمان هستیم

چون تفاوت سعود و سقوط را نمیدانیم

ما به جای ترمز گرفتن گاز میدهیم

و سقوط پایان راه ماست!

 



      

همین امروز!

 

چراغ جادوهمین امروز!چراغ جادو

آن سال تو را دیدم و به استقبالم آمدی

تو را دیدم و دستم را به گرمی فشردی

و سال بعد ، از دوستی شنیدم که از من گلایه میکردی

گفته بودی که در من شوقی برای دیدار تو نیست

گلایه کرده بودی از بی مهری من تا شاید به خود آیم

به خود آیم و به دیدارت بیایم

و من تصمیم گرفتم تو را ببینم و ماهها در این تصمیم بودم

سعید 

ولی من چه میدانستم که اجل مهلت نخواهد داد

چه میدانستم که تو خواهی رفت و من

در حسرت دیدنت خواهم ماند!

و امروز که قامت سرد تو را در گور می نهادند من حضور داشتم

حضوری اندوه بار

حضوری که تو را سودی نداشت

دیگر نه تو را چشمی بود و نه گرمی دستی

و نه قدرتی که به استقبالم آیی

در خویش فرو رفتم با اشکهایی جاری بر گونه هایم

دستی بر شانه ام خورد

سر بر داشتم و روی برگرداندم

دوستی بود قدیمی

بی اختیار او را در آغوش گرفتم

و گرمی جسمش را احساس کردم و با خود عهد بستم

که تا در جسمم گرمی هست سردی را در زندگی راه ندهم

سعید احمدی

امروز مرا سیر نگاه کن که شاید فردایی در راه نباشد

امروز مرا آزار مده که شاید فردایی برای دلجویی در پیش نباشد

امروز مرا در محبت غرق کن

که محبت آمدن بر گورم نوش دارویست پس از مرگ سهراب!

به یاد دوست عزیزم مرحوم حسین گیوه ای

 

سعید احمدی 

 

 



      

محبت

 

یزد 

یزدچه میشه کرد وقتی دوست داشتن یه امر غیر ارادیه!یزد
چه میشه کرد وقتی در بیشتر موارد
جلب توجه معشوق تلاشی مذبوحانه س!

yazd
با این وجود تو
cheraghejaduبا همه با محبت رفتار کنcheraghejadu
ولی محبت مخصوص خود را
نثار آنهایی کن که تو را دوست میدارند!
اگر آدم مهربان و با محبتی هستی
مثل حاتم طایی محبت خودت رو
حتی از یه مورچه دریغ نکن!

یزد
یزد پیچمحبت واقعی بدون چشم داشتهیزد پیچ
و نمیشه با محبت معامله کرد
محبت یک انرژی مثبته که اگه
در زمان مناسب استفاده بشه
نتیجه ی منفی نمیده
محبت اندازه داره
و محبت زیاد و نابجا
و محبت از روی ترحم به اونهایی که
خوش ندارن با این دید بهشون نگاه کنی
ارزش اون رو از بین میبره
جوری که آزار دهنده میشه
و دیگه نمیشه اسمشو گذاشت محبت

yazd
چراغ جادواگه نمیتونی محبت کنیچراغ جادو
لااقل دشمنی نکن
که این خودش کمتر از محبت نیست...!

 

yazd



      




کد حباب و قلب
............ طراح قالب...........


کد آهنگ

کد موسیقی

قالب وبلاگ