سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چشمانم را میبندم

چشمانم را میبندم تا خورشید را نبینم و در شب خویش بمانم

چشمانم را میبندم تا آزاد باشم

کوره راهها محدوده ی پرسه های آزادانه ی منند

سنگهای تیز پاهایم را میخراشند

بوته های کمین گرفته در سنگلاخها

خارهای تیزشان را نثار پاهای خسته ام میکنند

اما چشم باز نمیکنم و میروم تا به مقصدم برسم

در دل شب و در عمق دره با استخوانهای شکسته

چشمانم را باز کرده به ستارگان آسمان میدوزم

میدانم دیگر طلوع خورشید را نخواهم دید





برچسب ها : نمایش تمام صفحات وبلاگ  ,
      




کد حباب و قلب
............ طراح قالب...........


کد آهنگ

کد موسیقی

قالب وبلاگ