سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سرای عشق ما

سرای عشق ما

اینجا خانه ی ماست، هویت و شرف ماست و دین و ناموس ما.

ما خانواده ای هستیم اصیل در خانه ای مستحکم و با شکوه!

ما از یک نسلیم و یار یاور یکدیگر ما سنگ صبور یکدیگریم و سنگِ شیشه ی دشمن.

قلبی هستیم مهربان دستانی هستیم پرتوان و مشتی هستیم آهنی بر دهان ظالمان!

ای دشمنان نهان کنید ز ما آنچه یافته اید که تشنه ی یافتن گشته اند چشمان تیزبین ما!

بمانید و ببینید خواهیم یافت به یاری خدا آنچه نیافته اید و آنچه دریغ کرده اید ز ما!

در خون و مرام ما نیست تن به ذلت دادن شیوه ی ما نیست چون شما ظلم کردن...!

مکتب ما مکتب اقتدارست و  مردانگی آزادمرد زیستن است و با شرافت مردن!

ترستان بیهوده نیست که بهر شکست کمر ظلم شما یا علی گویان کمر راست کرده ایم!

نانوتکنولوژی چیست؟





برچسب ها : نمایش تمام صفحات وبلاگ  ,
      

وجدان عزیز من!

من و وجدان عزیزم

تو این شب قشنگ به خودت فشار نیار که بخوابی!

چشمهات رو باز کن! تاریکی رو خوب تماشا کن!

به سکوت شب گوش بده! نه صدای ماشین نه همهمه ی مردم کوچه و بازار.

شب واسه خودش عالمی داره برو تو حس! به تاریکی خیره شو!

به صدای نسیم گوش بده ببین داره دود و دمی رو که ما دادیم به هوا با خودش میبره مثل یه رفتگر پیر همیشه میاد و  هوا رو جارو میزنه!

بوی شب رو ببر به اعماق وجودت!

همه خوابیدند و تو بیداری، خودت هستی و خودت.

روزت رو مرور کن! چی یاد گرفتی؟ اشتباهاتت چی بوده؟ دل چند نفر رو شکوندی؟

نقشه بکش واسه فردا یه نقشه ی حسابی! چیکار میخوای بکنی؟

بذار راحتت کنم فردا اول برو اون دلی رو که شکوندی بند بزن بعدش برو اشتباهات روز قبلت رو جبران کن اگه امروزت رو از دست دادی فردا هست و شاید فرداهای زیادی داشته باشی فرداهایی که تو هر یکیشون فرصتهای زیادی خوابیده. روزها رو از دست نده و فرصتها رو غنیمت بدون نگو نمیتونم امیدت به خدا باشه و از نعماتی که بهت داده خوب استفاده کن! فردا خورشید طلوع میکنه و یه روز جدید شروع میشه با فرصتهای جدید واسه جبران دیروز و ساختن فردا با امید به خدا یا علی...! حالا بخواب آسوده بخواب که فردا متعلق به توست...!





برچسب ها : نمایش تمام صفحات وبلاگ  ,
      

آرمان فراموش شده ی امام حسین(ع)

از آقای مدیر ممنونم که متن آرمان رو به لیست نوشته های برگزیده اضافه کردند

آرمانی به رنگ خون

فرشته ای سوی خدا پر کشید، زمینیان به سوگ نشستند.

فرشته ای سوی معبودش پرکشید با شادی و شور

 و زمینیان همه خون گریستند.

فرشته ای رفت و بر جای گذاشت هدفش را و آرمانش را.

هدف و آرمانش ماند و در دیروز گم شد!

 اما سوگواران آوردند سوگشان را و خون دیدگانشان را تا امروز!

بیایید ای سوگواران باز گردیم به دیروز و آرمانش برگیریم

که این اول به کار آید.

گر باز گشتن نتوانید به سوگ خود بنشینید که گمراهانید...!

امام تنها مانده!

لبهای تشنه در حصاری از آب!

بهترینهای خلق در دام بدترین خلایق.

در کارزاری نابرابر به وسعت روزگار سیاه ما!

حسین تنها مانده و مدعیان سر در لاک خویش فرو برده اند!

مثل امروز مثل همیشه...!

تو نیز جان شیرین بردارو برو

که لیاقت تو مرگ در این کارزار نیست.

برو که چون ذره ی کاهی

تو را ارزشی در این بازار نیست!





برچسب ها : نمایش تمام صفحات وبلاگ  ,
      

نفس کمرنگ عزاداری ها

ناجی فراموش شده

به نظر من ما مسلمونها مثل قطره های بارونیم.

و مناسبتهای مذهبی ما رو به رود تبدیل میکنند.

رودی بزرگ که تمام ناپاکیهای سر راهش رو

از بین میبره!

یکی از از مهمترین مناسبتهایی که باعث

یکپارچگی مسلمونها میشه مراسم مخصوص

ماه محرمه.

اما متاسفانه نفس محرم داره به مرور زمان

کمرنگ میشه.

و حتی در بعضی موارد مورد بی احترامی قرار میگیره!

ما دم از عشق امام حسین(ع) میزنیم ولی اون چیزهایی که امام حسین و یارانش

 واسه زنده نگه داشتنش

از جون خودشون مایه گذاشتند رو میگذاریم زیر پا...!

بشترمون مشکل داریم و میدونیم که خیلی از افکار

و اعمالمون

بر خلاف ارزشهای حادثه ی کربلاست

ولی به روی خودمون نمیاریم.

من تازه داره یه چیزایی دستگیرم میشه!

تازه فهمیدم که چیزی به غرق شدنم تو باتلاق نمونده

ولی از نزدیک شدن به کمال دم میزنم!

البته این خیلی خوبه که به احترام امام حسین و شهدای کربلا

سعی کنیم تو ماه محرم گناه نکنیم ولی یادمون باشه

اگه خوب بودن ما به همین چند روز محدود بشه و

سعی نکنیم خودمون رو اصلاح کنیم یه جورایی هدف

شهدای کربلا و ارزشهاشون رو گذاشتیم زیر پا!

یه چیزایی شبیه به همون کاری که یزید کرد!!!

میشه ادعای عشق کرد و به وصال اندیشید

 ولی

بر خلاف خواسته های معشوق عمل کرد؟!





برچسب ها : نمایش تمام صفحات وبلاگ  ,
      

بهانه هات رو کم کن

بهانه هات رو کم کن!

اگه این مسائل جرئی ارزش اینو داره که زندگیمون رو

 به خاطرش سیاه کنی، سیاه کن!

اگه نمیتونی منظورم رو درک کنی خب درک نکن!

خودم رو یه عمر به آب و آتیش زدم

تا بهانه هات کم بشه!

اما چه کنم که رشته ی بهانه هات سر دراز داره…!

بهانه هات رو کم کن اگه میخوای با هم بمونیم.

با دل سرد نمیشه زندگی کرد پس دلم رو سرد نکن!

همش نگاهت به ناکرده هام نباشه!

محبتهام رو نگذار به حساب علایق خودم!

این یه نوع دل سرد کردنه اینو بفهم!!

من بِه ز تو ندیدم در این جهان

بگو  زِِ چه همه ی خلق بهتر از منند؟!

 

انتقام  

یکی دانسته یا ندانسته به یه صورتی بهم ضربه زده.

حس خبیثم بر منطق و انسانیتم چیره میشه

و تو گوشم آواز انتقام میخونه.

دیگه به هیچ چیز فکر نمیکنم جز انتقام و فرستی

برای ارضای این حس شیطانی.

افسار جسمم رو دادم به حس خبثم

و اون داره منو تو جاده ی انتقام به هدف نزدیک میکنه...!

با خودم کلنجار میرم...!

عقلم میگه "کاری نکن پشیمون بشی!"

فهمم میگه "شاید کارش عمدی نبوده؟!"

درکم میگه "بهش فرست بده!"

دلم میگه "اونو ببخش!"

تو آخرین لحظه افسارم رو از شیطان درونم میگیرم

و به انسانیتم میسپرم و از انتقام منصرف میشم.

یه حس خیلی خوب بهم دست میده

یه حس خیلی شیرین که تمام وجودم رو در بر میگیره!

وای چه احساس خوبی...!

میخوام برگردم که طرف منو میبینه صدام میزنه

و عذرخواهی میکنه!

وقتی قضیه رو میگه متوجه میشم که

اون کاملاً بی تقصیر بوده!

"ولی من تو این ماجرا بی تقصیر نبودم!"





برچسب ها : نمایش تمام صفحات وبلاگ  ,
      

مرده پرستان

اشکهات رو بر دار و برو!

دیگر نیازی به حضورت نیست!

دیگر دست گرمت دست سرد مرا نخواهد فشرد!

دیگر دل من و تو در آسمان حرفهای ناگفته

هم پرواز نخواهند گشت.

  احساسم را نفهمیدی...!

دعوتم را نپذیرفتی!

چشمانم را منتظر گذاشتی تا پای گور!

حال آمده ای اما دیگر چشمی برای دیدن تو ندارم.

تو آمده ای اما حرفهای ناگفته ام را نشنیده ای

و نخواهی شنید!

تو آمده ای با مرهم!

مرهمت را بردار و برو!

این دل مرده ام را دیگر به مرهم تو نیازی نیست.

برو که با حضورت تن سرد مرا در گور میلرزانی!

برو که دیگر چشم دیدنی برایم نمانده!

تا زنده بودم به دیدنم نیامدی

کنون که مرده ام به مزارم آمدی؟!

وجدان خواب

 

وقتی وجدان به خواب بره

  انسانیت هم باهاش به خواب میره.

 

خار چشم 

وقتی گناهی مرتکب میشی

وجدان خار چشمت میشه

اگه با انگشت بی اعتنایی بهش فشار بیاری

کم کم چشمت کور میشه...!

ترس...! 

من میترسم اما نه از مردن چرا که مردن را خوابی شیرین میدانم.

من میترسم اما نه از مردن

من از کابوسی میترسم که این خواب شیرین را به کامم تلخ میکند.

من از مردن نمیترسم از خوردن لقمه ای میترسم

که سهم من نیست!

از گفتن جمله ای که حق من نیست!

من از مردن در منجلاب میترسم

و از پس زدن دستهایی که بهر یاری به سویم دراز شده!

من از مردن نمیترسم از مرگ انسانیت و شرفم میترسم.

من انسان آمدم و نترسیدم

از حیوان رفتن میترسم!

آخر مرام 

گوش کن یکی داره صدا میزنه...!

داره میگه بیا

بیا پیش من و سفره ی دلت رو باز کن!

زیاد دور نشو من هواتو دارم.

گوش کن یکی داره صدا میزنه با مهربونی با لطافت.

ولی ما کم لطفی میکنیم

یا نمیریم یا دیر میریم

اگه تو خیابون یه غریبه مار و صدا بزنه میریم طرفش

ولی اون که از هر خودی واسمون خودی تره

و از خودمون به ما نزدیکتر

روزی سه بار مار و صدا میزنه ولی ما توجه نمیکنیم!

بعدشم ادعا میکنیم آخر مرام و معرفت هستیم!

 

قلب

درخت پرنده ی مرده





برچسب ها : نمایش تمام صفحات وبلاگ  ,
      

هوس

باران هوس 

عیب بیشتر افراد اینه که

لیاقت و ظرفیت دوستی رو ندارن

مخصوصاً با جنس مخالفشون

و بقای یک دوستی سالم و پاک رو

با یک لحظه هوس معاوضه میکنن

هوسی که منجر به خیانت میشه

شایدم پایه ی سست این دوستی در ابتدا

با نیت خیانت گذاشته شده!

میشه اینو فهمید!

میشه این دوستیها پا نگیرن

و اگه گرفتن ادامه پیدا نکنن

به این شرط که:

یه کم هواسمون جمع باشه

و زود باور و ساده لوح نباشیم!

 

عشق و  طوفان

 

چشمهای من و تو، تو این دریای اشک

شناوره می مونند تا این طوفان جدایی

که با دستهای اطرافیان ایجاد شده فروکش کنه!

همون دستهایی که باید با مهربونی

ما رو از دریای طوفانی گرفته به آرامش برسونن

دارند به طلاطم امواج دامن میزنند!

 

عکس پرندگان

نقاشی روی شیشه

برسی و معرفی بازی

وضع هوا





برچسب ها : نمایش تمام صفحات وبلاگ  ,
      

ستاره

عشق یا شهوت

بگو!

بگو کی کی مجبورت کرد ابراز عشق کنی؟!

کی مجبورت کرد دم از عاشقی بزنی؟!

میدونی؟

اون عشقی که افسارش دست شهوت باشه اصلاً عشق نیست!

اگه کسی عاشق باشه قلبش رو نمیذاره زیر پا و بره دنبال شهوتش.

غریزه ی جنسی رو همه ی حیوونا دارند!

تو که نمیخوای بگی حیوونا عاشقند؟!

 (*) (*) (*) (*) (*) (*) (*) (*) (*)

?؟

بی تو خانه ام سرد است و شب من بی ستاره

ای ستاره ی فروزان قلب من

و ای گرمی بخش احساسات ناب من

بی تو باغ عریان دلم بی گل و شکوفه است

ای بهار باغ زمستانی من!

دنیای مرا سکوتی سرد در بر گرفته

سکوتی که با صدای تپش گامهای تو

خواهد شکست!

 

اینم چند تا لینک

وبلاگ سیامک انصاری

دکور داخل منزل

بزرگترین آرشیو عکس ایرانی

  





برچسب ها : نمایش تمام صفحات وبلاگ  ,
      

جنایت

ضد انسان

 

گناه تو چیست که باید اینگونه

قربانی زیاده خواهی جنایت کاران زمانه گردی؟!

همان شیطان صفتانی که

انسانها و کودکان مظلوم و بی گناه را

اینگونه به خاک و خون می کشند...!

به راستی اینها مایه ی ننگ بشر هستند

و با درنده ترین حیوانات غیر قابل مقایسه.

 

لطفاً روی لینکها راست کلیک کنید و

Open in new window

رو بزنید!

 چندتا عکس بامزه از بوش

 

 

اینم چند تا عکس دیگه که خیلی چندش آوره

 

کودک عراقی

بوش و کودکان

کودکان صورت سوخته

دختر بچه

اینم دسته گل ارباب تروریستها

 بازگشت سربازان آمریکا

بوش بی تربیت

قنداق خونی

 





برچسب ها : نمایش تمام صفحات وبلاگ  ,
      

عیب جویی!

کور خود و بینای مردم!

 

هر فرشته ای را دیدم در درونش دیوی خفته بود.

ریشه ی هر شاداب درختی به هرز آب رفته بود!

من چگونه ام؟!

آیا چشم بصیرتم بیناست؟!

همان چشمی که برای آرایش درونم خلق شده!

آیا تاکنون باطن خویش را در مقابل آینه دیده ام؟

و بر ژولیده گیسوانش شانه کشیده ام؟!

 

 

چشم عیب بین!

 

در درون دلم دشتی داشتم پر گل و زیبا

وسعت قلب من به اندازه ی تمام دنیا بود!

من برای گلستان قلبم باغبان خوبی بودم.

 

 

تا اینکه شیطان مرا متوجه قلب دیگران نمود.

کنجکاو شدم و رفتم...!

و چون باز گشتم سواران سیاه پوش شیطان

گلهای زیبای قلبم را لگد مال کرده بودند!

 

 

 





برچسب ها : نمایش تمام صفحات وبلاگ  ,
      
<   <<   6   7   8      >




کد حباب و قلب
............ طراح قالب...........


کد آهنگ

کد موسیقی

قالب وبلاگ